در این پست به معرفی کتاب ” مترجم شدن ” اثر داگلاس رابینسون می پردازیم .

آن چه در این کتاب می خوانیم :

لوازم مترجم کتبی و حضوری شدن چیست؟ کدام انسانی حاضر است، توانستن به کنار، روزهای متمادی پشت رایانه یا مثلاً در دادگاهی بنشیند و کلمات و عباراتی را از زبانی به زبانی دیگر برگرداند؟ آیا چنین حرفه‌ای کاملاً کسالت‌بار و ناخوشایند نیست؟
احتمال دارد چنین باشد و برای بسیاری چنین است. برخی از کسانی که در آغاز به این حرفه عشق می‌ورزند، رفته‌رفته از پای درمی‌آیند و به حرفه دیگری روی می‌آورند. عده‌ای دیگر در کنار کارهای دیگر به آن می‌پردازند، روزی، هفته‌ای یا حتی ماهی چند ساعت: اینان در روز نویسنده یا معلم یا ویراستارند اما شبی یک ساعت یا ماهی یکی دو بعدازظهر در روزهای تعطیل، گاهی برای پول، گاهی برای سرگرمی و بیشتر آنان (در حالت خوشبینانه) برای هر دو مقصود مترجم می‌شوند. اگر سفارش واقعاً چشمگیری برسد و پول و زمانبندی آن هم مناسب باشد، یک هفته تمام روزی هشت تا ده ساعت ترجمه می‌کنند اما در پایان هفته کاملاً فرسوده‌اند و آماده‌اند به کار عادیشان برگردند.

air

بقیه، احتمالاً بیشتر دیگران (هرچند تا آنجا که می‌دانم آماری در این زمینه وجود ندارد) تمام وقت ترجمه می‌کنند و از پا نمی‌افتند. این چگونه ممکن است؟ اینان چه مهارت‌هایی دارند که می‌توانند، ولو به مدتی کوتاه و تنها بر صفحه رایانه، پزشک و حقوقدان و مهندس و شاعر و مدیر بازرگانی «بشوند»؟ آیا اینان بازیگر مستعدی‌اند که می‌توانند به راحتی نقش عوض کنند؟ این همه اصطلاح تخصصی را از کجا فرا گرفته‌اند؟ نکند فرهنگ و دایر‌ة‌المعارف دو پا باشند؟ یا استادان کارهای پیش پا افتاده‌اند؟
این‌ها پرسش‌هایی است که در سرتاسر کتاب «مترجم شدن» بررسی خواهیم کرد ولی عجالتاً پاسخ این است که مترجمان و (به ویژه) مترجمان حضوری مایه‌ای از هنرپیشگی، بازیگری و مقلدی در خود دارند و مسلماً به چنان مهارت‌های یادآوری‌ای دست می‌یابند که به آنان امکان می‌دهد واژه (غالباً بیگانه) ای را که تنها یک‌بار شنیده‌اند به خاطر آورند. مترجمان کتبی و حضوری خوانندگانی‌اند همه چیز خوان و سیری‌ناپذیر که در آن واحد چهار کتاب ‌آنهم به چند زبان مختلف را، از داستان و غیر‌ داستان گرفته تا موضوعاتی فنی و ادبی از هر نوع را به دست دارند. آنان تشنه تجربه دنیای وافعی نیز هستند. از طریق سفر، زندگی طولانی در خارج از کشور، آموختن زبان‌ها و فرهنگ‌های بیگانه و فراتر از همه از راه توجه به نحوه‌ی کاربرد زبان توسط اطرافیان (لوله‌کش، آموزگار، فروشندگان، مغازه‌دارها، پزشک، ساقی‌بار، دوستان و رفقا و همکاران اهل فلان یا بهمان ولایت و متعلق به این یا آن طبقه اجتماعی و الی آخر). ترجمه را غالباً انتخاب شغلی دوم می‌نامند، چه، بسیاری از مترجمان ابتدا در رشته‌ای دیگر و گاه به‌طور متوالی در چند رشته حرفه‌ای بوده‌اند اما به محض از دست دادن یا ترک کردن کار خود یا رفتن به کشوری که در آنجا قادر به ادامه کار خود نبوده‌اند، به ترجمه روی ‌آورده‌ و با همتایان خود به دو یا چند زبان مختلف همکاری کرده‌اند. هر اجتماعی از مترجمان مسلماً گروهی نایکدست است، نه بدان سبب که احتمالاً بیش از نیمی از آن‌ها اهل کشورهای مختلف‌اند و تقریباً همه آنان خارج رفته‌اند و به سهولت زبان عوض می‌کنند، بلکه از آن روی که جماعت مترجمان کتبی و حضوری لاجرم گنجینه‌ای از «خودها» یا «شخصیت‌های» مختلف وجود خود را از این سو بدان سو می‌برند و هرگاه که متنی تازه به دستشان برسد فوراً یکی از آن‌ها را بر صفحه رایانه شکل می‌بخشند یا هنگاهی که سخنران جدیدی پشت تریبون قرار می‌گیرد آن‌ها نیز در امواج هوا شخصیت تازه‌ای به خود می‌گیرند. اجتماعی از مترجمان همیشه بسیار بیشتر از تعداد واقعاً موجود در آن به نظر می‌آید.